يا «ميزان گرايش به خروج از كشور، در ميان تحصيلكرده ها افزايش يافته است».
فاكس نيوز نيز در اولين روز حمله به عراق در سال2003، به نقل از منابع نظامي انگليسي اعلام كرد: بيست درصد از نيروهاي گارد رياست جمهوري عراق خود را تسليم كرده اند يا قصد تسليم شدن را دارند. اين در حالي كه ارزيابي شمارش اين تعداد نيروي تسليم شده آن هم در اولين روز جنگ امري ناممكن به نظر مي رسد و به وضوح مشخص است كه استناد فاكس نيوز بدون استفاده از منابع موثق بوده و صرفاً براي تشديد عمليات رواني عليه عراقيها صورت گرفته است.
همچنين، دستگاه عمليات رواني آمريكا براي القاي دقيق بودن ادعاها و پيامهاي خويش بيشتر به آمار و ارقام استناد مي كند. براي مثال صداي آمريكا در خبري اعلام كرد «شواهدي در دست است كه نشان مي دهد پنج ميليون ايراني تحصيلكرده و متخصص بعد از انقلاب از ايران فرار كرده اند.» و از اين گذشته، براي آنكه پيام و خبر خويش را موثق نشان دهند به منابع و عوامل متعددي استناد مي كنند. براي نمونه، براي آنكه به مخاطبان خود بقبولانند كه در زندانهاي ايران از شكنجه هاي جسمي و رواني استفاده مي شود معمولاً با چند وكيل، چند تحليلگر سياسي و چند زنداني آزاد شده مصاحبه مي كنند. علاوه بر آن، خبر شكنجه را به نقل از جرايد داخلي ايران، خبرنگاران بدون مرز و سازمانهاي خاص حقوق بشر، بارها بازگو مي كنند.

نفي و اثبات
در اين روش، تبليغ كننده تلاش مي كند همه پيامهاي رقيب را نفي و شيوه و پيام مطلوب خويش را اثبات كند.
به عنوان مثال، نژادپرستان با نفي اصالت و ارزش نژادهاي ديگر، برتري نژاد مطلوب را اثبات مي كنند.
فاشيسم از اين شيوه براي تبليغ مباني خود استفاده هاي شاياني برده است. در فاشيسم بيگانه بودن و رقيب بودن به خودي خود ناپسند شمرده مي شود و همين ناپسند بودن هر پيام رقيب، زمينه اثبات تلويحي پيام تبليغي فاشيسم است.
ماركسيستها نيز از اين روش در تبليغات خود سود گرفته اند.
غربيها هم از اين روش براي القاي برتري فرهنگ خود سود برده اند. در اين تبليغات، نفي تمدن و فرهنگ باستاني ايران و چين و مصر زمينه ساز اثبات برتري و اصالت فرهنگ و تمدن يونان باستان شده است و تئوري غيرعلمي خصلت ابزارسازي نژاد غربي را تجسم علمي بخشيده است.
گاهي اوقات از همه شيوه هاي هنري استمداد مي شود تا در چارچوب يك روش تبليغاتي، پيام مطلوب انتشار يابد. اين كار وقتي كه با استفاده از روش نفي و اثبات صورت مي پذيرد نتايج تعيين كننده پيدا مي كند.
به عنوان مثال، مجله نيوزويك چاپ آمريكا در شماره آوريل 1984 روي جلدش تصوير يك زن و مرد چيني در حالي كه فرزند خردسالشان دست به گردن آنها انداخته، چاپ كرده است.
زمينه تصوير يك نقاشي، ديواري چيني است كه نمادي از نظام اجتماعي چين است و در آن عنصر نظم و سازماندهي مشهود است در حالي كه خانواده چيني پشت به اين نموده و با حالتي آكنده از نشاط و بي قيدي ايستاده اند.
در تصوير داخلي مجله نيز شاهد تصاويري هستيم كه يك مشي القايي را تعقيب مي كنند. در صفحه 36 تصوير يك فروشگاه چيني ديده مي شود كه در آن مردم زيادي در انتظار خريدند. در اين تصوير عكاس با استفاده از لنز وايد، تمام عناصر تشكيل دهنده تصوير را از حالت تعادل خارج كرده است و حالت خسته و ناراحت به چهره آدمها داده است در حالي كه در صفحه 38 تصوير يك زن جوان چيني چاپ شده كه با لباس (بلوز و شلوار) و كيف و كفش غربي پوشيده و آرايش غربي كرده و با شادي تمام به يك رديف موتور هوندا تكيه داده است. در تصوير صفحه 36 انتهاي آدمها نامشخص است (افزايش تقاضا در مقابل عرضه در نظام چين)، در حالي كه در تصوير صفحه 38 انتهاي موتورها نامشخص است (افزايش عرضه در مقابل تقاضا در نظام صنعتي غرب).
دولت انگليس در برنامه راديو بي.بي.سي از روش نفي و اثبات براي پيگيري اهداف سياست خارجي خود استفاده شاياني مي كرد. براي نمونه، عدم پيروزي ايران در جنگ تحميلي يكي از اهداف مهم سياست خارجي انگليس بود. اين هدف در اخبار و تفاسير راديو بي.بي.سي به صورت يك واقعيت بيان مي شد، بدين صورت كه تلاش مي شد ثابت شود؛ در جنگ ايران و عراق حتي در شرايطي كه ايران چندين هزار كيلومتر از خاك عراق را در اختيار داشت برنده اي وجود ندارد و جنگ به بن بست رسيده است.
دستگاه عمليات رواني راديويي آمريكا عليه ايران به اشكال مختلفي از اين روش بهره مي گيرد. براي مثال، براي اثبات اينكه سبك زندگي غربي، بهترين سبك زندگي است ابتدا ديگر اشكال و سبكهاي زندگي در غرب را تشريح مي كند و آنگاه معايب آنها را برجسته مي سازد و در آخر اثبات مي كند كه لازمه خوشبختي رويكرد به سبك زندگي آمريكايي است. يا براي نفي نوع جمهوري اسلامي در ايران و اثبات ناكارآمدي آن در اداره جامعه، ابتدا آسيبهاي اجتماعي و سياسي پديد آمده در جامعه اسلامي را برمي شمارد و آنها را برجسته مي سازد، آنگاه به برجسته سازي محاسن دمكراسي ليبرال مبادرت مي ورزد.