با توجه به نظرية كدگشايي و كدگذاري استوات‌هال، يكي از متفكران بزرگ جامعه‌شناسي كساني كه كدگذاري در برنامه‌هاي تلويزيوني مي‌كنند و به تعبير ديگر تهيه‌كنندگان محتواها و پيام‌هاي تلويزيون هستند به زبان ساده مي‌خواهند ايدئولوژي فكري خود را به صورت رمزگذاري شده به نمايش بگذارند تا دريافت كننده، آن پيام را كدگشايي كند و منظور كدگذار را تا جاي ممكن بفهمد.

پس تا الآن به اين نتيجه مي‌رسيم كه نشان دادن اين گونة زندگي‌ها و افراد، يكي از اصلي‌ترين ايدئولوژي تعيين كنندگان خط مشي محتواها و پيام‌هاي تلويزيوني است. و از طرف ديگر به دليل خصوصيت دولتي بودن تلويزيون ايران، تعيين كنندگان نوع محتوا و پيام‌ها، صاحبان اصلي قدرت در جامعه هستند كه طبيعتا ايدئولوژي حاكم را رواج مي‌دهند تا استقرار نظام را رقم زنند.

با توجه به نظرية كدگشايي و كدگذاري استوارت‌هال، هر فرد از يك پيام رمزگذاري شده معناهاي مختلفي با توجه به زندگي و تجربيات خود برداشت مي‌كند. هر قدر پيام‌ها از موضوع مسلط ـ هژمونيك(يعني پيام به جزء معنا اصلي مورد نظر كدگذار، معناهاي كمتري را در ذهن افراد تداعي كند و بيننده در درون رمز مسلط عمل كند) باشد كه اين نمونه ارتباط كاملاً شفاف است، كدگذار به هدف اصلي خود نزديك‌تر است.

دو قطبي شدن در كدگذاري يكي از ساده‌ترين روش‌ها براي رمزگشايي نزديك به رمزگذاري است كه رمزگذار را به هدفش نزديك‌تر مي‌كند.

از طرف ديگر در اعم سريال‌هاي تلويزيون به زبان ساده دو گروه و دو قطب از افراد نشان داده مي‌شود(خيلي پولدار ـ خيلي فقير)، (خيلي مؤمن ـ خيلي كافر)، (پولداركافر ـ مؤمن فقير). با توجه به توضيحات داده شده مي‌توان به سؤال اصلي مقاله كه فلسفة نشان دادن افراد در افراط و تفريط مذهبي و طبقاتي است اين گونه پاسخ داد كه دو قطبي نشان دادن پيام‌ها اولاً به دليل كدگشايي نزديك به كدگذاري است كه به خاطر ضعف برنامه سازي در تلويزيون، ساده‌ترين راه را انتخاب مي‌كنند و از طرف ديگر حاكميت رسانه كه حاكميت نظام است و مي­بايست نقشي حاكميت گرا در تمام ابعاد زندگي مردم بازي كنند به گونه‌اي پيام‌ها را كدگذاري مي كنند كه دقيقاً معناي مورد نظرشان به بينندگان انتقال پيدا كنند و ذهن مردم را همراه با ايدئولوژي خود هماهنگ سازند و همواره قطب مثبت و ارزش ها را به طرف فقر و دين سوق مي دهند تا در ذهنيت مردم كاستي هاي جامعه با ارزش هاي ديني و توجيه فقر كمي اعتدال پيدا كند و حتي ارزش پيدا كند . به همين دليل است كه سريال هايي از زندگي مردم عادي بسيار كم ساخته مي شود . اولا به دليل اينكه قهرمان سازي در بين مردم عادي كد گذاري مشكلي است و حرفه اي گري بالايي مي خواهدكه بين دو قطب از ارزش ها به گونه اي كد گذاري شود كه منظور كدگذار تا بالاترين حد ممكن ، درك شود . و از طرف ديگر اين گونه سريال ها انتقادات زيادي را درباره‌ي جامعه برمي انگيزد كه موافق با ايدئولوژي اصلي حكومت نيست.