مارپیچ سکوت را مروری نماییم من باب استحضار
تأثير رسانه ها در ايجاد مارپيچ سكوت :
1- رسانه ها با اعلام اين موضوع
كه چه بخشى از نظريات افكار عمومى غالب است حد سياست مردم را شكل مى دهند؛
2- رسانه ها اين گمان را در مردم تقويت مى كنند كه كدام بخش از افكار
عمومى درباره واقعه مورد نظر در حال گسترش است؛
مثالهاي
مؤيد نظريه مارپيچ سكوت :
- به نفع حزب حاكم سوسيال دموكرات آلمان در دهه 60
و 70 به علت گرايش روزنامه نگاران به چپ؛
- رابطه ميان حمايت حزبي، جهت
گيري سياسي و سرمقاله مطبوعات توسط كارلسون در 1981 در سوئد؛
- در ايران : ايجاد تمايل به
شركت در انتخابات و راهپيماييها در رسانه هاي گروهي داخلي و تشويق به عدم شركت در
انتخابات توسط رسانه هاي بيگانه.
مثالهاي
ناقض نظريه مارپيچ سكوت:
- دوري گزيدن امريكا از سياست راديكالي دهه 60 و كشف عدم
وجود شاهدي براين مدعا در نظرسنجيها و رسانه هاي گروهي آن زمان توسط پالتز و
انتمان در سال 1981؛
عده
اي معتقدند نقاط ضعف و قوت اين نظريه بدين شرح است :
نقاط
قوت نظريه
· به خوبي مشخص ميکند که چرا
مردم در صورت قرار داشتن در گروه اقليت تمايلي به ابراز عقيده نخواهند داشت.
· نشان ميدهد چرا مردم از
ابراز احساسات واقعي خود اجتناب ميکنند و بدين ترتيب خطر انزواي اجتماعي را نميپذيرند.
· به خوبي رابطه بين تأثيرات
رسانههاي جمعي و افکار عمومي را نشان ميدهد.
· در واقع فرايندهايي که
افکار عمومي را شکل ميدهند جامعه را منسجم نگه ميدارند. مارپيچهاي سکوت تضادها
و اختلافاتي را که جامعه را تهديد ميکنند و راهحلي نيز براي رفع آنها پيدا نشدهاست،
برطرف ميکنند.
نقاط
ضعف نظريه
· اين نظريه نميتواند مواردي را که نظرات مطرح در رسانههاي جمعي با نظرات
غالب در خارج از اين رسانهها هماهنگي ندارد، توضيح دهد.
· آيا واقعاً انسانها خود ميتوانند
به صورت غريزي و بدون مراجعه به مدارک و شواهد، افکار عمومي را تشخيص دهند؟
· آيا واقعاً ميتوانيم تشخيص
دهيم که در کدام گروه جاي داريم؟ اقليت يا اکثريت؟ مردم اغلب به اشتباه تصور ميکنند
همه درست مانند آنها فکر ميکنند.
· نظريه مارپيچ سکوت نسبت به
تأثير نافذ افکار و عقايد افراد متعهدي که آرا و عقايدشان در تضاد با افکارعمومي
قرار دارد، قضاوت منصفانهاي ندارد.
|
تحليل جريان های رسانه ای